صمد علاوه بر نویسندگی، آموزگار، محقق فرهنگ فولکلور آذربایجانی و مترجم نیز بود. با این حال، بهنظر میرسد خوانندگان آثار بهرنگی با ترجمههای او کمتر آشنا باشند. حال آنکه در نوشتههای او به ترجمهی چندین داستان کوتاه از نویسندگان برجستهی ترکیه و جمهوری آذربایجان شوروی نیز برمیخوریم.
کتاب "روایتی ساده و روان از سندبادنامه"، یک داستان اصلی و سی و چهار داستان کلیشهای دارد. بیشتر داستانهای این کتاب درباره مکر زنانه است و قدرت تفکر، نکتهسنجی و بداههگویی زنان را نشان میدهد.
زمانی که با آن مرد خپله داشتیم پدرم را بر سکویی از موزائیک های خال خالی سفید و سیاه میشستیم مدام حس میکردم پدر لبخند میزند؛ نه اینکه فقط لبخند بزند، بلکه انگار به من لبخند میزد.