رمان 96 مایل داستانی آخرالزمانی، دربارهی دو برادر نوجوان است که مجبور میشوند 96 مایل را در یک بزرگراه متروکه در فصل تابستان خشک و گرم نوادا طی کنند تا به مزرعهی دوست خانوادگیشان برسند.
آمد و نشست توی آینهبندان چشمهای من. نه لب ساحل بودیم که نسیم بچرخد توی موهایش نه کنار شمشادها که من برایش توی دلم شاه شمشادقدان را ضرب بگیرم و نه صدای مرغهای دریایی میآمد. ما در دهان مرگ به زندگی فکر میکردیم.
داستان کتابفروشی موریساکی ادامه دارد… داستان آدم هایی که به واسطه عشق مشترک به کتاب و کتابفروشی، در کنار هم رشد میکنند؛ شخصیتهایی که عاشق میشوند و گاهی هم میمیرند.