از روز اولی که تعطیلات تابستان شروع شد و هری به خانه برگشت، خانوادهی درزلی چنان با او بدرفتاری کرده بودند که هری فقط دلش میخواست به مدرسهی جادوآموزی و افسونگری هاگوارتز برگردد. اما...
وقتی سپاه پارس به الموت، شهر شاهدخت تهمینه، حمله میکند و خنجر شگفتانگیز را به چنگ میآورد، تهمینه به ناچار همراه با شاهزاده داستان قدم در راهی میگذارد که او را تا وادی افسون شده با افعیهای مرگبار پیش میبرد.