آلیو شایعاتی دربارهی پرندهای جادویی میشنود که میتواند آرزوها را برآورده کند؛ پس اگر بتواند معمایی را رمزگشایی و پرنده را پیدا کند، آرزوی قلبیاش برآورده خواهد شد. آیا او از پس این کار برمیآید؟...
لرد فرمانروا درهم شکست؛ با انقلابی که کلسیر و یارانش بهپا کردند، با جانفشانی کلسیر برای بیدارکردن اسکاها، با تلاشهای سیزد برای نجات مهزادِ وارث از چنگ حاکم ستمگر و با دلاوریهای وین که تا مرز مردن پیش رفت و آخرسر راه غلبه بر لرد فرمانروا را یافت...
فکر کن یک عمه داری، آن هم نه یک عمهی معمولی، یک عمه ی جادوگر هزارساله. حالا باید او را توی باغچهی خانهاش بکاری. دخترعمهات که از قضا عاشقش هم هستی کنار باغچه ایستاده و اشک می ریزد...