آهنگساز معروف، متین رامش، پس از ترک خانواده و نه سال زندگی در خارج از کشور در پی پیدا کردن رد و نشانی از گذشته و جدا کردن فکر خسته و مریضش از آن به ایران می آید و با دختری آشنا می شود که شباهت بسیاری با مادر مرحومش دارد.

تنهایی بدخیم داستان تنهایی ای است که از اندازه من فراتر بود. سرطانی که در چشم بهم زدنی آمد، آمد تا مرا به شخص دیگری تبدیل کند. مرا مجبور کرد تا خودم را مرور کنم، تا بفهمم، تا عبور کنم، تا زندگی کردن انتخابم شود...

(داستان های فارسی، قرن 14)

فهیمه رحیمینویسنده رمان‌های عامه‌پسند ایرانی بود. وی با داشتن ۷ کتاب در میان ۴۷ کتاب پرفروش پس از انقلاب ۵۷ در ایران، رکورددار

مشکلاتی که قهرمان داستان این روزها با آن دست به گریبان است، سال ها پیش، هنگامی که در ناز و نعمت به سر می برد، برایش چیزی جز محالات نبود.

آمین دختری کم سن و سال و تنهاست که در پرورشگاه بزرگ شده و حالا به لطف فاطمه جون و همسرش مشغول به کار است و خانه ای کوچک اجاره کرده...