در کتاب دشمن داستان زن و مردی به نام هنریتا و جونیور را روایت میکند که در خانهای روستایی و دنج روزگار میگذرانند؛ تا اینکه غریبهای به نام ترنس وارد زندگی آنها میشود. ترنس ادعا دارد که نام جونیور در لیست افرادی است که به فضا فرستاده میشوند. این خبر ناگهانی، رابطهی این زوج را تغییر میدهد...