در این میان روزنامهنگار جوانی به نام گونزالو باراس، که از نابرابری جنسیتی و فقر به ستوه آمده، دنبال جمع کردن مدارکی دربارۀ مفقود شدن زنان کشور است. او متوجه میشود که سیاستمداران بسیار بیشتر از آنچه به نظر میرسد در حال پنهانکاری هستند؛ پس در روزنامه مقالاتی در رابطه با زنان مفقودشده منتشر میکند؛ کاری که باعث اخراجش از دفتر روزنامه میشود. در ادامه جایی را در زیرزمین یکی از زاغههای شهر پیدا میکند که همۀ ساکنان آنجا نابینا و شکنجهدیده هستند و رفتهرفته درمییابد که ناپدید شدن نامزد انتخاباتی با ناپدید شدن زنان و زاغهنشینان نابینا و جرائم دیگر مرتبط است.