در شهر کوچک و آرام همینگوی گروو در ایالت ایلینوی، کمتر کسی هست که دیوید و مارسی باورز را نشناسد. دیوید، صاحب میخانه محلی، مردی خوش رو، خوش نام و چهره ای آشنا و محبوب میان اهالی شهر است. همسرش، مارسی، وکیلی است برجسته با سابقه ای درخشان در یکی از دفاتر حقوقی بزرگ شهر که اکنون در حوزهی حقوق خانواده فعالیت میکند.اما روزی همه چیز تغییر می کند.دیوید برای نجات غریبه ای در حال غرق شدن، خود را بی درنگ به رودخانهی کانن می اندازد. این اقدام شجاعانه، او را به قهرمان شهر بدل میکند. به زودی تصویر اندام ورزیده، سر تراشیده و چشمان آبی نافذش در رسانه های محلی و ملی دست به دست میچرخد.این شهرت ناگهانی برای بسیاری از افراد، فرصتی است برای تولد دوباره، اما برای دیوید باورز به معنای آغاز یک پایان است و برای مارسی شروع تردیدی عمیق و هولناک.آیا زنی که سال ها با مردی زیر یک سقف زندگی کرده میتواند باور کند که او همان همسر وفادار و پدر مهربان است. آیا چهره ای است که زیر نقاب امنیت و عشق، رازی تاریک و مرگبار پنهان کرده؟ زمانی برای پرسش نیست، فقط حقیقت میتواند زندگی شان را نجات دهد یا نابود کند.