حرام قصه‌ رنج‌ زیستن و رنج زادن و در رنج زاده‌ شدن است..

جویی بیشتر از هر چیزی در دنیا دلش میخواهد ساز بنوازد و با کسی درباره موسیقی حرف بزند اما او برای چنین کاری زیادی خجالتی است پس بیشتر وقتش را صرف نشستن روی تپه پشت خانه اش و خیال پردازی میکند....

حکایت زوجی که از ایران مهاجرت میکنند. و بعد از دو دهه هر یک از زوج سرنوشت خاصی پیدا میکنند. مرد به وطن بر می گردد در حالی که زن در دیار غربت میماند.

سرخ نشستن روایت پرفراز و فرودی است از یکی از سرنوشت سازترین سالهای مشروطه

در این جهان تراژیک، هیچ فردی از سرنوشت جمعی گریزی ندارد. تصویر در این رمان، به‌ جای آنکه حافظه‌ای از حقیقت باشد، ابزاری برای بازنویسی و تحریف گذشته است

بر اساس داستان واقعی یوهانا یونگر همسر برادر ونسان ون گوگ