بختیار علی در نفرت نوبهاران با قلمی جادویی، چرخۀ بیپایان خشونت را بازمینماید؛ زخمی که نسلها با تکرار و بازگویی، همواره زنده و تازه میماند. در این جهان تراژیک، هیچ فردی از سرنوشت جمعی گریزی ندارد. تصویر در این رمان، به جای آنکه حافظهای از حقیقت باشد، ابزاری برای بازنویسی و تحریف گذشته است. این اثر، در جستوجوی سرچشمۀ نفرتی است که نه تنها بر سرنوشت شخصیتها، بلکه بر روح یک عصر سایه افکنده است. دوربینها، کتابها و تصاویر کهن، بهسان شاهدان خاموش، داستانی را روایت میکنند که در آن عشق، خیانت، تاریخ و فلسفه در هم میآمیزند تا پرده از رازی پنهان بردارند. بختیار علی با تلفیق روانکاوی شخصیتها و نقد ساختارهای اجتماعی، حقیقت و تاریخ را در روایتی همزمان شاعرانه و بیرحمانه بازآفرینی میکند.
بخشی از کتاب
"همان سالی که دوربین را خرید، دو ماه به بغداد رفت تا نزد اساتید فن، همۀ فنون ظهور و چاپ عکس و بزرگ کردن آنها را یاد بگیرد. ارباب به محض اینکه بازگشت، استادی را از شهر با خود آورد و اتاقی تاریک و اختصاصی را در خانهاش برای چاپ فیلمها ساخت. همه، ارباب کامیل را میشناختند که از زیبایی و جمال زنان بهتزده میشد. در جوانی هر زن روستایی را که میدید، چنان محوش میشد که گویی نخستینبار است موجود شگفت و غریبی به نام «زن» میبیند. دوربین زندگی ارباب کامیل را به کلی زیرورو کرد. هدف اصلیاو عکاسی از زنان شد. ابتدا زنان روستای خودش و بعد زنان روستاهای قلمرو تحت سلطهاش. درحقیقت، هیچکس نمیدانست آن وسیلۀ بزرگ که مدتی بود مدام در دستهای ارباب دیده میشد، دقیقا چه کار میکند و وظیفهاش چیست؛ چونعکسها را مانند محصول جادویی مرموز میدانست و تنها به دوستان نزدیک و مردان فهیم و دنیادیده نشانمیداد. به دنبال آن آرزوی دیوانهکننده برای عکاسی بیشتر از زنان، گاهگاهی به پایتخت میرفت و در خیابانها، بیآنکه زنان متوجه شوند، از آنها عکسهای زیبایی میگرفت و در تاریکخانهاش ظهور و چاپ میکرد و به دیوار میچسباند و از دیدنشانلذت شگرفی میبرد. "