میبل جونز در راه شهر اتوم وبه دنبال کتاب سرنوشت است.سندی باستانی که شاید به کمک آن بتواند نوع بشر را نجات دهد. اما اتوم جای خطرناکی است ،پر از سرباز ،جاسوس و یاغیان بوگندو.
هیچ روزی برای دش کاند خستهکننده نیست. روز دوشنبه، قبل از اینکه دش بتواند از برشتوک و نوشیدنی چگوآرا لذت ببرد، ولگردهای دعوایی، کشتیکجکار و گربهی دیو دودم بهش حمله میکنند.