جکلین هارپمن، نویسندۀ بلژیکی، در رمان منی که هرگز مردان را نشناختم ما را به دنیایی تاریک و وهمآلود میکشاند؛ دنیایی که در آن امید و نومیدی، عشق و نفرت، درهمتنیده شدهاند.
در طول دوران رشد فیتز مهاجمهای وحشی به سواحل قلمروی پادشاهی حمله میکنند و او خیلی زود با اولین مأموریت خطرناک و دردناک خودش روبرو میشود. هر چند عدهای فیتز را تهدیدی برای تاج و تخت پادشاهی میدانند. اما شاید او کلید حل ماجرا و بقای پادشاهی باشد....