پرستار به اتاق عمل نگاهی انداخت و پرسید:« آفرین کیه؟ مامانته یا خواهرت؟» سجاد ترسیده خود را عقب کشید. کف دستانش را بدون توجه به آلودگی روی زمین فشرد و چانهاش لرزید. «زن - زنمه»
آرش، ویراستار جوان و دوستدار بسیار جدی زبان و ادبیات فارسی است که در موسسـهی انتشـاراتی قدیمی و کوچکی مشغول به کار است. علاقه و احساس وظیفهی آرش در قبال این نویسندهای توانای ناشناس او را وا می دارد تا به جستوجوی آن مرد بپردازد و تا حد ممکن در انتشار داستانها و معرفی او به جامعهی ادبی کمک کند.
فرهاد کشوری در کتاب «تونل» با زبانی ساده و روان به تلفیق واقعیت و خیال برای بیان داستانهایی رازآلود از جهان امروزی میپردازد. گویی به دنبال بهانهای برای زیباتر جلوه دادن دنیای وارونهی کنونی میگردد.
رمان مریخی که فضایی شبیه به داستانهای سورئال دارد و وقایع آن در روزهای آخر آذرماه ۱۳۷۱ در شهر شاهین شهر میگذرد، روایت زندگی مردی را بازگو میکند که در موقعیتی عجیب از سوی مردم با فرد دیگری اشتباه گرفته شده و این مساله برای وی مخاطراتی به همراه دارد.
اگر یکی از همکارانم من را میدید که جلوی عکاسی چشمانداز علاف ایستادهام برای این کارم چه توجیهی داشتم؟ بیماری و نبش کوچه ارکیده و خیابان گردی؟ نزده به سرم؟ از علافیام دلم پر بود. فتاحی افتاده کف آن خانه نیمهساز دست از سرم برنمیداشت و نمیگذاشت راهم را بکشم و بروم دنبال همان روال قبلی زندگیام.