هانس کریستین آندرسن در بستر مرگ است. مورفین مغز او را میان رویا و توهم به نوسان درآورده و یک عمر نادیده گرفته‌شدن از سوی هموطنانش، آن هم زمانی که خود به‌خوبی بر اهمیت آنچه می‌کرده آگاه بوده، چون خوره بر جانش افتاده و او را مطرود و منزوی ساخته است. آندرسنی که در سفرهای متعدد و فراوانش با بی‌پروایی و تیزبینی زیبایی‌های شهرهای مختلف جهان را در کنار پلیدی‌هایشان دیده و تا مغز استخوان رنج‌ها و لذت‌های زندگی در آن شهرها را چشیده اینک بر درگاه مرگ از آستانه‌ی زمان و واقعیت گذشته است و قصه‌هایی که ساخته با قصه‌ی زندگی خودش در هم پیچیده و یکی شده‌اند. استیگ دالاگر این‌همه را دستمایه‌ی رمان پیشِ رویمان ساخته و خوانندگان را به سفری در ذهن، بدن، روح و آثار یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های ادبیات جهان می‌برد.

این کتاب دعوتی است برای تفکر، نقد و بازاندیشی در باب مسیری که طی شده و راهی که هنوز در پیش است.‌

شاهکارِ ادبیات عرب زبان از نویسنده‌ای که ادبیات خاورمیانه و جهان او را ستایش می کند.

کتابخانه ‌های عمومی به ‌عنوان نهادی محلی که دسترسی به دانش، اطلاعات و فرهنگ را فراهم می ‌کنند یکی از...

الان که دارم این حرف ‏ها را به رشتۀ تحریر درمی آورم، انسان‏ های بسیار متمدنی بالای سرم در آسمان در حال پرواز هستند و سعی به کشتن من دارند.

زَخم زَن داستانی نامتعارف از روزگاری متعارف است.

(شعر نو)

(شعر گیلکی)