انکار میکنم…. من نویسندهام. نمیتوانستم کلمات را بیحرمت کنم. آن چه دیدم و شنیدم و تصور و خیال کردم نوشتم. اعتراف میکنم که به نویسندگان جوان میگفتم اساس داستان نویسی تخیل و فردیت نویسنده است. هر نویسندهای شیوۀ بدیعی برای روایت داستان هایش دارد. شیوهای که حاصل تجربه و فردیت قوام یافتۀ اوست. میگفتم نوشتن واقعیت، تحریف واقعیت برای تبلیغ عقیده و مرام نیست. به آنها میگفتم نویسنده در هر شرایطی فردی شکاک و معترض است. در پطرزبورگ با گورکی آشنا شدم. از آن هنگام همیشه در سختترین شرایط یاورم بود. اگر گورکی زنده بود؟ در روسیه تزاری به جرم یهودی بودن تحقیر شدم و در کشور شوراها به جرم نویسنده بودن.