در کتاب "ترک عادت قضاوت نادرست" تعریف من از قضاوت نادرست کاملاً رک و راست و مستقیم است: جدا افتادن از عشق. درست در لحظهای که خود را متفاوت از دیگران میبینیم، گرفتار نظام باور کاذب میشویم و از طبیعت خود فاصله میگیریم که همان عشق است. ما در اعماق وجودمان دوستدار، مهربان و پرمحبتیم. من در جایجای این کتاب این واقعیت را عشق نام گذاشتهام. جدایی از عشق باعث و بانی همه چیز است. از زورگویی در زمین بازی گرفته تا نژادپرستی سیستماتیک، تعصبات سیاسی، بیزاری از غریبهها و حتی تروریسم. ما در زمانهای زندگی میکنیم که دورویی و تفرقه انداختن رفتاری عادی و جدایی، هنجاری عمومی شده است. وقتی احساس میکنیم کسی به ما حمله کرده است، واکنش و جواب ما حمله متقابل است. خود را مجاز به ضد حمله میدانیم تا در برابر حمله از خود دفاع کنیم که فقط باعث جدایی بیشتر میشود و بر ابعاد مسئله میافزاید. متأسفانه اینترنت میتواند این موضوع را شدت ببخشد. ما افراد گوناگون در سنین متفاوت را میبینیم که از طریق رسانههای اجتماعی دیگران را تخریب میکنند و این نتایج فاجعهبار به همراه دارد. حکایات متعدد درباره دانشآموزان دبیرستانی و دانشجویان دانشگاهها میخوانیم و میشنویم که با احساس آزار و اذیت اقدام به خودکشی میکنند. افراد موفقی را میبینیم که با مقایسه خود با دیگران افسرده میشوند.
برای شروع سفرِ التیام قضاوت نادرست و حفظ و حراست از عشق باید به این موضوع توجه کنیم که همه ما یک مسئله و یک راهحل داریم. مسئله ما این است که از عشق جدا شدهایم و راهحل آن هم این است که به عشق بازگردیم.