سهراب شعرهای خود را زندگی کرده است. نزدیکی با پدیدههای طبیعی اعم از حشره و چرنده و خزنده و پرنده، شعر او را دلنشین آرام و سبکبال کرده است. کلاماش پیوسته مثل جویباری ملایم در حال زمزمهای هوشرباست که هر کس با آن انس بگیرد، دوست دارد مسیر جویبار را دنبال کند و از آن نصیبی برگیرد. شعر برای او بازتابی از رؤیاها و دنیای خیالی نیست، بلکه اصل و عین آن است. از هر چه در طبیعت میبیند، درک و دریافتاش را با خواننده در میان میگذارد و از مکاشفههای خود برایمان پیام میآورد؛ تا جایی که حتی به یکسانی رنگ عشق و صداقت هم شناسا شده است:
"عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است".