همه ما می دانیم که در علم هر دستاوردی ظرف ده یا بیست یا پنجاه سال کهنه می شود و علم محکوم به این سرنوشت است و معنای کار علمی هم دقیقا همین است چرا که این معنی پیشرفت علم در ذات کار علمی نهفته است... ».
رمان در ماه اوت همدیگر را می بینیم حکایت سفر هر ساله آنا مگدالنا بچ بود، زنی چهلوشش ساله، به جزیرهای بر سر قبر مادرش است. او نمیداند که مادر چرا این جزیره را برای منزل جاودانیاش برگزیده، اما حس میکند که رازی در کار است.
آقا، اگر جوانکی خوشسیما بودم، هیچیک از این مصائب بر سرم نازل نمیشد. زنان تنها وقتی سخن مردی را باور میکنند که کلمهی "عشق" را در یکیک جملات خود فرو کردهباشد. آنوقت است که به پرواز درمیآیند، به اینسو وآنسو میجهند، از جان مایه میگذارند.