از شنیدن صدای خودش و کلمه «مرگ» قلبش فشرده شد و اشک در چشمهایش لغزید و در عین حال از این که توانسته است چنین کلمه خطرناکی را بر زبان بیاورد و وفاداری خودش را به عشقش به این ترتیب ثابت کند، دلش از احساس غرور و رضایت شیرینی لبریز شد...
گاهی فکر میکنم چراغ شب شعلههای کوری هستند که راهشان را فقط در خیابانهای تاریک پیدا میکنند اگر به چشم هایم شب بند بزنم و در تاریکی سراغت را بگیرم این کار از عهده من خارج است با تو از خیلی چیزها حرف نزدهام حرفهایی که فقط باید به تو میگفتم به واژهها و جمله هایم تردید داشتم هنوز هم دارم. باید از تو میپرسیدم من چه هستم...
کتاب «پیچیده به بالای خود» سه بخش دارد که نقدها و دیدگاههای نویسندگان و منتقدانی که در کتابها و نشریات مختلفی در این سالها درباره داستانهای صفدری نوشتهاند و پایاننامههایی که موضوع آنها آثار محمدرضا صفدری است و همچنین چند مصاحبه که با موضوع آثار صفدری و در پایان هم چند مصاحبه با محمدرضا صفدری را در برمیگیرد.