این داستانی با پایان خوش است. هرکسی که لذت مردم را در خیابانهای برلین، پراگ یا بوداپست در اواخر 1989 شاهد بوده، هرگز آن صحنه ها را از یاد نخواهد برد.
من هم تشنه بودم سرم را عقب دادم و خودم را رها کردم تا بیفتم وسط درختها. صورتم را فرو کردم توی گل سرد و دیگر تکان نخوردم من این طور مردم به زودی تنم با زمین یکی میشود.
ترانه ایزا کتاب تحسین شده " ماگدا سابو" است که با داستانی جذاب از رابطه بین یک مادر و دختر، توجه مخاطب را به خود جلب می سازد. اتی، مادر پیر و از جهانی قدیمی است؛