برفین و رزالین دو خواهر بودند که با پدر مهربان و کتابخوان و مادر زیبا و هنرمندشان در خانهای رویایی زندگی میکردند. تا اینکه یک روز پدر به جنگل رفت و دیگر به خانه برنگشت...
مری لمبرت همیشه در جزیرهی محبوبش، مارتاز واینیارد، احساس امنیت کرده است. پدرِ پدرِ پدربزرگ او مهاجری انگلیسی و از اولین ساکنان جزیرهی ناشنوایان بوده و حالا بعد از گذشت صد سال، بسیاری از مردم آنجا، ازجمله مری، ناشنوا هستند و تقریباً همه میتوانند با زبان اشاره باهم ارتباط برقرار کنند...
کتابهای مجموعهی «جادوفروش» چهرهای متفاوت از جادوگرها ارائه میدهد. شخصیت اصلی داستان دستوپاچلفتی است، ردای کوتاه میپوشد، جغد نامهرسان ندارد و بهجای جاروی پرنده، با اتومبیل کوچکش اینطرف و آنطرف میرود تا طلسم روزمرگی دنیای منطقی بزرگسالان را بشکند. اوبرت اسکای در این کتاب، با شوخیهای گاهوبیگاهش با دنیای هری پاتر، لبخند را بر لب طرفداران این مجموعه مینشاند و آنها را با خود همراه میکند.