سه سال است که فرانک هیچ خبری از دخترش ندارد. بعد از سه سال دعوتنامه عروسی دخترش به دستش میرسد. این عروسی قرار است در عمارتی دور افتاده و باشکوه برگزار شود. دخترش قرار است با خانوادهای مرموز و ثروتمند وصلت کند. ولی هیچ چیز در این عروسی آنطور که باید پیش نمیرود زنی محلی ناپدید میشود و فرانک مجبور میشود برای نجات دخترش پرده از اسراری بردارد که لرزه بر اندامش میاندازند. اما یک چیز از همان اول مثل روز برایش روشن است قرار نیست هیچ کس در این عروسی خوشبخت شود.
آلبرت الیس روانشناس بالینی و مشاور اسطورهای ازدواج، در کتاب زندگی شادمانه به ما یاد میدهد که راز زندگی شادمانه، کنار گذاشتن باورهای نامعقولی است که هستهی اصلی آنها توقع و تحکم است.
ما همه در روابط مختلفمان، از حیطۀ کار و حرفه گرفته تا روابط خانوادگی و عاطفی، در موقعیتهایی قرار میگیریم که حس میکنیم نیازهایمان را نادیده گرفتهاند و گاهی انگار انتظار داریم طرفِ مقابل خودش ذهنخوانی کند و به این نیازها پاسخ لازم را بدهد. اما واقعیت این است که چنین انتظاری نه منطقی است نه عملی و نارضایتیهای عمیق و ماندگاری به بار میآورد....