در معرفی این کتاب آمده است: «سوررئالیسم شدیدی در داستان های او مشاهده می شود، آن چنان که در بعضی نوشته ها مانند «خل بازی» خواننده ممکن است تصور کند شاید نویسنده اشتباه نوشته یا مترجم اشتباه ترجمه کرده است، ولی نه او اشتباه نوشته و نه مترجم اشتباه کرده است. با خواندن این داستان ها متوجه می شویم که مارکز از همان زمان، نوشتن صد سال تنهایی را در ذهن می پرورانده است. اسامی «ربکا» و «آمارانتا»، دو شخصیت مهم صد سال تنهایی اغلب در بعضی از این داستان ها به چشم می خورد یا مثلا در داستان «قیچی الهی» دو برادر دو قلو می بینیم که همان را توسعه داده و در صد سال تنهایی به کار برده است. در داستان آخر به اسم «خانه بوئندیا» اسم زن را «سولبراد» گذاشته که به اسپانیولی یعنی «تنهایی»خوشبینی های آلدوس هاکسلی، زندگی و آثار ادگار آلن پو، قدیس نیمه قرن، حاملگی اینگرید برگمن، کلاه ادوارد، شهوت کلام، رافائل ساباتینی، تجویز موسیقی، حضور ذهن پانچو، یک بطری فیلسوف، شعری در حاشیه، امتیازهای سگ بودن، تارزان یتیم، ساکنان جهانی دیگر، لحظه واقعیت، در مورد رمبو و دیگران، سایه ساعت پنج، تنزل بشقاب پرنده ها، در عهد حجر، بهار فرا رسیده است، بار دیگر جایزه نوبل، فیلم ترس، یک سوء تفاهم قابل فهم، تناقضات یک زن زشت، حادثه ناگوار آقای کین کاپ، مکالمه ای در مورد قفس ها، پرنده ای مردابی در قفس، یک داستان کوتاه درباره ترومن کاپوتی، دیوار، یک روز عاطل و باطل و مخدری که هم مضر است و هم مفید» برخی از داستان های این کتاب را تشکیل می دهد