شب ها خوابم نمی بره. هر چی هم قرص مرص دوروبرم بود می خوردم، ولی فایده ای نداشت؛ تا چشم هام رو می بستم که بخوابم فقط خواب می دیدم. خوابم اصلا نمی برد، ولی خواب می دیدم. فقط کافی بود چشم هام رو ببندم. یه شب صدای نفس کشیدن یه نفر رو از زیر تختم شنیدم. بلند شدم، چراغ رو روشن کردم، ولی هیچکی نبود، شب های بعد هم همین جور. گاهی این جوری می شد. بعضی وقت ها می شنیدم یه نفر رو شیروونی خونه داره راه می ره، ولی تا چشم هام رو باز می کردم، دیگه صدا قطع می شد.