همه عبدالخالق جوکار را میشناسند. مردی میان قامت و درشت استخوان با ریش بلند و لباسهایی سفید و جلیقه ای توسی که حین کار دستارش را تحت الحنک می کند و عینک گرد پنسیاش را به چشم میزند.
عبدالخالق جوکار منم همه ابزار کارم در این کیف چرمی بزرگ است که بوی الرحمانش سالهاست بلند شده این روزها بیشتر خانه نشینم اما فکرم همه جا می رود قبر خوانی..