کتاب دنیای قشنگ نو اثر آلدوس هاکسلی، نویسندهی قرن بیستم است. این رمان را سعید حمیدیان به فارسی برگردانده است. این کتاب در سال 1932 منتشر شده و عنوان آن از نمایشنامهی طوفان اثر شکسپیر گرفته شده است.
هاکسلی با بدبینی نسبت به پیشرفتهای علمی در قرن بیستم یک دنیای پادآرمانی خلق میکند. در آن دوران همهچیز رنگوبوی تغییر گرفته بود و بهسرعت به اختراعات افزوده میشد و قرار بود همهچیز اتوماتیک بشود. و البته فکر دست بردن در خلقت آدمیان و شبیهسازی گونهی انسان نویسنده را به ساختن چنین تصویر سیاهی از آینده واداشته بود. هاکسلی معتقد بود جهان کاملاً علمی و کاملاً اتوماتیک فقط با از بین بردن مذهب و هنر و اخلاق و در یک کلام انسانیت ممکن است.
داستان دنیای قشنگ نو در سال 2540 و در شهر لندن اتفاق میافتد. فقط یک حکومت جهانی وجود دارد و آن بر همهی ساکنان که از جنینهای شبیهسازیشده به وجود آمدهاند، مسلط است. شعار اصلی لذت بردن و شاد بودن است. روانشناسیِ شاد زیستن قاموس و مذهب اصلی شده است. همهچیز تغییر کرده و حالا آدمها فقط در چهار نو به دنیا میآیند: آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلونها. حتی در این دنیای کاملا پیشرفته نیز نظام طبقاتی همچنان حاکم است و این چهار دسته انسان بر اساس هوش و کارایی ذهنی مقام بالاتری دارند. در این میان «جان» را از شهری به دور از این تمدن جدید به لندن میآورند. جان یک وحشی است و برای جامعه جذاب…
در بخشی از متن کتاب آمده است: «راز سعادت و فضیلت در همین نهفته است، دوست داشتن آنچه که باید انجام بدهید، همهی هدف تربیت در این خلاصه میشود: علاقهمند کردن انسانها به سرنوشت اجتماعی گریزناپذیرشان.»