کلارا و خورشید داستان رباتی به نام کلارا است که پشت ویترین فروشگاهی در انتظار خریده شدن است

(داستانهای آمریکایی، پرفروش ترین رمان علمی تخیلی تمام اعصار،برنده جوایز: هوگو و نبولا برای بهترین رمان علمی تخیلی سال 1966)

داستان رمان در فضایی آخر الزمانی و در جهان آینده روایت می‌شود.

باریبای جوان و سرکش خوابیدن روی تشکی از کاه طویله، مرغ دزدیدن و فرار از دست صاحب‌ خانه‌ ها را به فرمان‌ برداری از پدر و تربیت کشیش ترجیح می‌دهد.

من مواد فروش نیستم، نویسنده ام.» «چی باعث شده فکر کنی نویسنده ها موادفروش نیستند؟»

داستان دنیای قشنگ نو در سال 2540 و در شهر لندن اتفاق می‌افتد. فقط یک حکومت جهانی وجود دارد و آن بر همه‌ی ساکنان که از جنین‌های شبیه‌سازی‌شده به وجود آمده‌اند، مسلط است.