خبری کوتاه که کاپوتی را بر آن داشت تا مانند کارآگاهی کلاسیک پی همه سرنخ هایی برود که پیرامون این جنایت فجیع وجود داشت. پس از دستگیری قاتلین ، او ماه های بسیاری را با آن ها حرف زد. با هر آدمی که چیزی دیده بود ، باهر شاهدی ، و شش سال بعد یعنی در 1966 ، کتاب انتشار یافت و پرچم دار جریانی شد که امروزه "ناداستان خلاق" می نامندش ، کتابی که آن را طنین صدای تبر راسکولینکف دانسته اند در ذهن غول ادبیات آمریکا ، صدای تبری که او را به کانزاس خونین کشاند تا کشف کند چرا این انسان ها می بایست سلاخی می شده اند و چرا این دو جوان میل به ریختن خون داشته اند