کتاب خانواده تیبو نوشتهی روژه مارتن دوگار، نویسندهی فرانسوی است. رمانی که نوشتنش از سال 1920 تا 1940 به طول انجامید. برخی این رمان را بزرگترین رمان قرن بیستم میدانند. رمان حول پسران خانوادهی تیبو میچرخد: آنتوان و ژاک. آنها پدری بهشدت سختگیر و مذهبی دارند. او بین کاتولیکها دارای ارج و قرب فراوان است و اصلاً دلش نمیخواهد پسرها اعتبارش را لکهدار کنند. آنتوان در چارچوب ارزشهای پدر زندگی میکند؛ اما ژاک که ذاتاً سرکش است، مرتکب عصیانی بزرگ میشود. او با پسر یک خانوادهی پروتستان طرح رفاقت میریزد؛ آن هم زمانی که کلیسا رابطهی بین کاتولیکها و پروتستانها را بهشدت نفی کرده بود. این دو دوست خانه و خانواده را ترک میکنند تا در مسیر دلخواهشان زندگی را از سر بگیرند و این هنور شروع ماجراست.
این رمان چهارجلدی هفت بخش دارد. عنوان فصلها از این قرار است: دفترچهی خاکستری، ندامتگاه، فصل گرم، طبابت، سورلینا، مرگ پدر، تابستان 1914 و سرانجام. در رمان خانواده تیبو موضوعات مختلفی مطرح شدهاند: مذهب، سیاست، انقلاب، جنگ، فلسفهی زندگی و… . همین چیزهاست که آن را شبیه یک زندگی واقعی میکند. با خواندن این رمان ضمن لذت بردن از اثری شاهکار و خواندنی، اطلاعاتی هم از وقایع اروپای سالهای ابتدایی قرن بیستم و سالهای جنگ جهانی اول دستگیرتان میشود.
روژه مارتن دوگار در سال 1937 جایزهی نوبل ادبی را از آن خود کرد. اهداکنندگان این جایزه علت انتخابشان را قدرت و صداقت هنری و همچنین ترسیم فوقالعادهی کشمکشهای انسانی در رمان خانواده تیبو دانستهاند. کتاب خانواده تیبو با ترجمهی ابوالحسن نجفی منتشر شده است. در پاراگرافی از متن کتاب آمده است: «قاشق را از لای لبهای سست بیمار گذراند و پیش از آنکه آقای تیبو سرش را بچرخاند، محتوای آن را در دهان او خالی کرد. دستهای پیرمرد که روی زانوهایش قرار داشت، بیصبرانه تکان میخورد. از اینکه به چنین وضعی افتاده بود و نمیتوانست بهتنهایی غذا بخورد، غرورش جریحهدار میشد. کوششی کرد تا قاشق را از دست خواهر مقدس بگیرد، ولی انگشتهایش که از مدتها پیش کرخ شده و اکنون آب آورده بود، یارای هیچ کاری را نداشت.»