فکر میکردند فرار کردهاند، ولی اشتباه میکردند.
آنا پس از فرار کردن به همراه سم، کاس و نیک، یاد میگیرد چطور در خفا زنده بماند و از قوانین سم پیروی کند:
توجه کسی را به سمت خودت جلب نکن.
همیشه با خودت سلاح داشته باش.
حواست به اطرافت باشد.
مراقب پشتسرت باش.
وقتی خاطرات زندگی قدیمی آنا کمکم یادش میآید و شخصی از دوران کودکی قدم به زندگیاش میگذارد، وفاداری آنا مورد آزمایش قرار میگیرد.
این هم تلهی برنچ است یا تجدید دیداری است که آنا همیشه امیدش را داشت؟ تمام سؤالهایش وابسته به یک سؤال است: دلیل اصلی پاک شدن حافظهاش چیست؟