قصه آنا از روسیه شروع میشود و سرمای دلهرهآور آن و کارهای عجیب آنا که در تمام کتاب حضور دارد. قصه زنی که در جستوجوی عشق است. او میتوانست مثل هزاران زن دیگری باشد که با سرنوشتشان کنار میآیند و سربهراه و سربهزیر به روزگاری میرسند که دلخوش خنده نوههایشان هستند؛ اما آنا جایی از قطار زندگی روزمره پیاده میشود و دنبال عشق میافتد و سرنوشت تا قصهاش را تولستوی بنویسد و با کلماتش تصویری از روسیه پترکبیر ارائه دهد و پایمان را به زندگی چند آدم دیگر و روزهای ملتهب خانه آنا کارنینا باز کند.