کتاب چگونه کمال گرا نباشیم راهی جدید به سوی خودباوری، زندگی بدون ترس و رهایی از کمال گرایی" است. کمال گرایی به طور طبیعی ذهنیتی محدود کننده است. به عنوان مثال ، به بچه ها آموخته می شود که داخل خطوط را رنگ کنند و هر رنگی خارج از خطوط ، اشتباهی تلقی می شود که باید اصلاح شود. در عوض "استفان گایز" در "چگونه کمال گرا نباشیم؟" ما را آزاد می گذارد تا در خارج از خطوط زندگی کنیم ، جایی که امکانات بی نهایت است ، اشتباهات مجاز است و قضاوت در مورد خود حداقل است.
روش های قدیمی برای مواجهه با کمال گرایی، تشویق مردم به "رها کردن" نیاز خود به کمال و امید بستن به این امر بود که بتوانند از پس این کار بر بیایند. راه جدید این است که به مردم نشان دهیم چقدر "اقدامات کوچک" ساده اما استراتژیک می تواند آنها را قادر سازد تا کمال و کمال گرایی را "رها کنند". کتاب چگونه کمال گرا نباشیم؟از استفان گایز، علم اصلاح رفتار را مستقیما در ریشه های کمال گرایی اعمال می کند و در نتیجه روش جدید و برتری برای تغییر ارائه می کند.
بخشی از کتاب
"همه ما دیده و یا شنیده ایم که کسی می گوید: « من چنین کمال گرایی هستم » . آیا متوجه شده اید مردم با وجود آنکه کمال گرایی را یک عیب می دانند، باز هم مخفیانه به آن افتخار می کنند؟ معمولا لبخندی زده و در حین ادای کلمات، می خندند. بسیار دیده شده که به عنوان « یک عیب مثبت » تلقی شده و به عنوان پاسخی مورد علاقه به پرسش نفرت انگیز، « بزرگ ترین نقطه ضعف تان چیست؟ » مورد استفاده قرار می گیرد. کمال گرایان تمایل دارند که در حد کمال کارها را انجام داده، در حد کمال به نظر رسیده و یا در حد کمال بودن را احساس کنند. به نظر می رسد چیزی دارند که به آن می بالند اما وقتی معنای دقیق آن را می کاویم، چیز دیگری دستگیرمان می شود. وقتی پسوند « گرایی » را به آخر « کمال » و « معمول » اضافه می کنیم، بار معنایی ریشه کلمه برعکس می شود. کمال گرایی متفاوت از کلمه کمال بوده و غیرمنطقی، فلج کننده، محدود کننده و حتی کشنده است. به عنوان مثال مواردی همچون بی اشتهایی، افسردگی و خودکشی را به همراه می آورد."