خالقان هرگز انتظار نداشتند اژدهایان محبوبشان در پایان عمرشان به آسمان پرواز کنند از مرز جاذبه بگذرند به گوی بدل شوند و آسمان را با مقبره هایی چون ماه پر کنند. و هرگز تصور نمیکردند روزی آن ماه ها سقوط کنند.مأموریت ریو یکی از اعضای وفادار گروه شورشی می پردوات ساده است کشتن انجام وظایف و گرفتار نشدن اما وقتی تاج و تخت شکارچی جایزه بگیر معروفی را برای دستگیری یکی از افراد این گروه شورشی استخدام می کند. زندگی ریو دگرگون می شود. خون ریخته میشود دلها میشکنند و ریو خودش را در چنگ اتحادیه اشراف میبیند گروهی مرموز که قصد دارند او را به ابزاری سیاسی تبدیل کنند. تنها مرگ میتواند نجاتش دهد.کان ویگور که زیر فشار دردی جان سوز در حال فروپاشی است پادشاه را میکشد و تاج ذوب شده اش را بر سر میگذارد. اکنون برای یافتن تسکینی برای این درد همیشگی راهی زندان مخوف گور میشود آنجا به چیزی بر می خورد که باورش به واقعیت را متزلزل میکند معجزه ای در بند با چشمانی پر از خشم و دستانی خون آلود. طنین گذشته از صدای خالفان بلندتر است و حتی ریو هم نمیتواند حقایقی را که یادآور روزهای گرم تر و روشن ترند نادیده بگیرد.با این حال چیزی بیشتر از آنچه به نظر میرسد در این آهنگ وجود دارد و برخی حقایق... آن قدر زهر آگین اند که نمی توان با آنها کنار آمد.