دو خاندان، به شان و جاه یک سان، در ورنای دلکش و صحنهی این داستان، از کینههای دیرین تا تمردی نوین ره میپیمایند و شهر گانان، دستها به خون یکدگر میآلایند.
کامو در این نمایشنامه و با برگزیدن صحنههایی چند از دوران حکم روایی کوتاه کالیگولا، همان خط سیر فکری خودش را دنبال میکند، یعنی مبارزه با ظلم و زور و استبداد.
قهرمان اصلی این نمایشنامه شوالیهای است به نام لانسلوت که برای نجات شهرش باید با یک اژدها بجنگد. اما به مرور متوجه سیستم بوروکراتیکی میشود که فسادها و خطراتی بزرگتر از اژدها زیر عبای خویش پنهان کرده است.