زبان وسیله سفر است؛ زبان مدفونشده نگرانیها و ترسهای ما. زبان اصلی ما اصرار بر شنیده شدن دارد. زمانی که آن را دنبال میکنیم و داستانش را میشنویم، قدرت این را دارد که عمیقترین ترسهای ما را از بین ببرد.
«آشپزخانهی چیبینهکو؛ گربهی کنجکاو» داستان رستورانیست که با هر غذا، پنجرهای به سوی گذشته میگشاید. غذای سنتی «کاگزن» در اینجا نهتنها یادآور خاطرات است، بلکه فرصتیست برای دیدار دوباره. کوتوکو، دختر جوانی که هنوز نتوانسته با غم ازدستدادن برادرش کنار بیاید، با شنیدن شایعههایی دربارهی این رستوران راهی سفر میشود...
حقیقت بدن و روان ما آن چیزی نیست که میبینم، بلکه ماهیتی کوانتومی دارد. برای زندگی جسمانی و روحانی بهتر باید این قلمرو کوانتومی را شناخت و آن را به واقعیت زندگی روزمره بدل کرد.
خیلی از ما همیشه آرزو داشته ایم بنویسیم ؛از تجربیات و خاطرات یا حتی داستان و رمان.اما همیشه به دلایل مختلف این کار را به تعویق می اندازیم ؛وقتش را نداریم نمی دانیم از کجا شروع کنیم .