این کتاب قرار است به نوعی مدرسهی نوشتن باشد، در حقیقت یادآوری میکند که زندگی چیزی خاص و معجزهای فوقالعاده است که باید آن را با شگفتی سپری کنیم، بهجای اینکه با تنش و فشار روحی و بیتوجه آن را بهسختی پشت سر بگذاریم.
راویِ «سفر دریایی؛ یک داستان عاشقانه» میگوید: «من قصههای مسافران را به داستانهای عاشقانه ترجیح میدهم.» و در این رمان تغزلی و شعرگونه از هر دوی اینها به وفور یافت میشود. داستان «سفر دریایی؛ یک داستان عاشقانه» در یک کشتی باری میگذرد. کشتی از برزیل بهسوی جمهوری دموکراتیک آلمان (یا همان آلمان شرقی) در حرکت است و چهلتکهای از آدمها با گذشتههایی متفاوت را با خود میبرد. شانس و اتفاق این آدمها را در گذار از اقیانوس اطلس کنار هم نشانده است.
روایت زندگی کارل کولهوف، کتابفروشی مسن، است که کتابها را بهصورت پیاده به مشتریانی که قادر به خروج از خانه نیستند تحویل میدهد. زندگی ساده و تنها و زلال کارل زمانی تغییر میکند که دختری پرانرژی به نام شاشا به او ملحق میشود و ...