معهذا او دین را به مجموعه ای از احساسات سوبژکتیو که فقط درون فرد روی می دهد تقلیل نمی دهد؛ از نظر او، دین، مانند هنر، قلمرو سومی را برمی سازد، که میان سوژه و ابژه وجود دارد. دین «همواره عینیت یافتن (ابژکتیو شدن) سوژه است و بنابراین جایگاهش فراتر از آن واقعیتی است که به ابژه به معنای دقیق کلمه یا به سوژه به معنای دقیق کلمه اسناد داده می شود». زیمل واقعیت را تقسیم شده میان امر سوبژکتیو و امر ابژکتیو می داند، ولی لازم نیست که گسستی میان این دو رخ دهد: قلمرو سوم، که با تعامل آدمیان پدید می آید، می تواند به مثابه پلی عمل کند.