نگارنده در این کتاب مقوله فرهنگ را از منظر جامعهشناسی بررسی کرده میگوید": تاکنون از فرهنگ تعاریفی متعدد و کم و بیش مشابهای ارائه شده است". تایلور"، فرهنگ را در معنی دانش، عقاید، هنرها، اخلاق، رسوم و سایر یافتههای اجتماعی انسان به کار میبرد و "مالینو فسکی" آن را شامل فرهنگ مادی، ارزشها، هنجارها و رفتارهای واقعی میدانست. در حالی که "رادکلیف براون" بر این عقیده بود که فرهنگ شکلهای استاندارد شده رفتار، احساسات اعضای جامعه است. در جست و جوی تعریفی جامع و فراگیر از فرهنگ شاید بتوان گفت: فرهنگ هر جامعه ثمره کوششهایی است که اعضای جامعه در طول قرون و نسلها در پاسخگویی به نیازهای مادی و غیر مادی خود به عمل آوردهاند. با پذیرش این تعریف به این نتیجه میتوان رسید که "هیچ قوم یا جامعهای فاقد فرهنگ نیست." نگارنده علاوه بر به دست دادن تعریفی از فرهنگ، در باب ارتباط فرهنگ با شخصیت و هویت، همچنین کاربردهای اجتماعی این مفهوم بحث میکند و ویژگی نسبی بودن آن را توضیح میدهد .