سه تلویزیون باقی مانده نشانش میدهند، از وقتی که لاغر لاغر بود و همه میگفتند یکی آمده که شریف خوانده است. خبر سوختن بانک تجارت را شبکه خبر زیرنویس کرده است. چرا باید مرگی چنین داشته باشد...
«عالیه شنل قرمزی است، مانده توی شکم گرگ و خبری از هیزمشکن مهربان نیست. عالیه خرگوش است؛ خوابیده زیر یک تکه چوب و تا ابد خواب هویجهای شیرین و آبدار را میبیند...
استاد فقیری با انتشار کتاب تحسین شده «دهکده پرملال» تحولی در داستاننویسی روستایی ما به وجود آورد. او در این مجموعه داستانها را به دور از تصور ساده لوحانه رمانتیک و غیر واقعی پیشین به شیوههای رئالیستی روایت میکند.
سه ماه به کنکور مانده بود و من فقط برای دستشویی از اتاقم بیرون میآمدم. مامان برایم سینی غذا و خوراکی میآورد و بابا هر دو ساعت یک بار زمان استراحت چند دقیقهایام پشت در میآمد و داد میزد: «خانم وکیل! فرشتهی صلح و عدالت! یه بوس برای بابا بفرست.» و بلند بلند میخندید...