ویلسون: فکر میکنی تیرانداز ماهری هستی؟ مایک: من یه حرفهایم. ویلسون: قلب اینجاست... (اشاره میکند.) درست زیر این نشون روی پلیورم. اشتباه نزنی، باشه؟ نمیخوام زخمی بشم. میخوام بمیرم.
باید خونه رو تمیز کنم. کس دیگهای این کار رو نمیکنه. مشاور مالیتون برای صبحونه میآد. باید یه فکری به حالش بکنم. سلیقهی غذاییش هر روز عوض میشه. یه روز، تخممرغ آبپز و نون تست میخواد، روز بعد، آبپرتقال و تخممرغ نیمرو...
وقتی دکتر بالوم استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد و شخصیت نام آشنای عرصه ی روان درمانگری اگزیستانسیال در می یابد که دیگر بسیاری از جزئیات پرونده های بیمارانش را به خاطر نمی آورد.
«هیاهوی بسیار برای هیچ» یکی از کمدیهای برجستهی ویلیام شکسپیر است؛ نمایشی سرزنده، هوشمندانه و پر از گفتوگوهای بامزه و نیشدار که موضوع اصلی آن عشق، سوءتفاهم و بازیهای ذهنی انسانها است.