در واقع او می گفت همه باید مانند او تبعیدی باشند و همه چیز از جمله اموال شغل و شهروندی شان را رها کنند. اسکندر، درس آموخته ارسطوی ،بزرگ که در طول عمرش غالباً به تجربه و خرد دیگر مردمان علاقه می داد، احتمالاً از خود پرسیده است که آیا دیوژن بینش هایی داشته که ارزش شنیدن داشته باشند یا نه. در هر حال داستان این است که اسکندر به ملاقات دیوژن «سگ» رفت و او را دید که زیر آفتاب لمیده .است وقتی پادشاه سخاوتمندانه از دیوژن خواست که هدیه اش را خود نشان انتخاب کند