دریان گری که هنوز از تابلو چشم برنگرفته بود، زیر لب گفت: «چه غمانگیز است، چه غمانگیز! من پیر خواهم شد، زشت و ترسناک! ولی این نگاره همیشه جوان خواهد ماند. تا ابد در همین روز ماه ژوئن باقی میماند. کاش برعکس این میبود! کاش من همیشه جوان میماندم و این تصویر پیر میشد! برای این_ بله، برای چنین چیزی_ حاضرم دار و ندارم را بدهم! برای این جوانی ماندگار از هیچچیز دریغ نمیداشتم و حاضر بودم روحم را هم بفروشم!»
"در انتظار گودو" نمایشنامه بسیار سادهای است: کنش آن در مکان ماوقعی اتفاق میافتد که تقریبا به هیچجا شبیه نیست. توضیح صحنهی محل کنش بسیار ساده است: جادهی بیرون شهر، یک درخت، غروب.
کتاب "مراسم قطع دست در اسپوکن"، نمایشنامهای سرشار از خشونت در باب ماهیت زندگی در شرایط التقاطی پست مدرن است. زندگی که حتی اعضا و جوارح بدن در آن تکه تکه میشوند.
کتاب "مامورهای اعدام"، قصهی زندگیِ هَری است، مردی که همهی عمر دلش میخواسته بهترین مأمورِ اعدام کل انگلستان باشد ولی همه فکر میکنند این لقب حقِ رقیبِ او است.