لیترری هاب جادوگر مرده است و کشف جسدش به وسیله گروهی از بچهها که در نزدیکی کانال آبیاری بازی میکنند،تمام روستا را به تحقیقاتی در مورد چرایی و چگونگی این قتل سوق میدهد. شایعات و شبهاتی پخش میشود. داستان که با هر راوی غیرقابلاعتمادی بیامان جرئیاتی جدید، اعمالی پلید و توحشی جدید را در سیل زبانی شگفتانگیزی برملا میکند، ملکور ذرهی کوچکی انسانیت از این شخصیتهایی بیرون میکشد که اکثرا بهعنوان واقعا غیرقابلاصلاح کنار گذاشتهشدهاند و آخرین پرتره از یک روستای جهنمی مکزیکی را شکل میدهد. مثل رمان ۲۶۶۶ روبرتو بلانو یا برترین رمانهای فاکنر،فصل توقند در جهانی مملو از افسانه و خشونت میگذرد،در خشونتی واقعی، از آنهایی که در زمین نفوذ میکند و همه چیز اطرافش را مسموم میکند: این دنیایی است که هرچه عمیقتر کشفش کنید وحشتناکو وحشتناکتر میشود.