مافالدا دچار بیماری شده و چشمهایش به مرور نابینا خواهند شد. او تصمیم گرفته که قبل از نابینایی کامل به آرزوهایش برسد و بعد برود روی درخت گیلاسی زندگی کند که در حیاط مدرسهشان است. اما وقتی با فیلیپو آشنا میشود تمام برنامههایش به هم میریزد.