داستان جادوگر بیجواز دربارۀ سرزمینی است که هر ربع قرن، یکبار ستارۀ دنبالهداری به نام «بورو» از کنار آن میگذرد و هر بار که این اتفاق میافتد برخی از نوزادان با نیرویی جادویی به دنیا میآیند.
اگر این انتقامگیری شما فرصتی برای تغییر جهان باشد چه؟ آیا از آن استفاده میکردید؟ وقتی کسی برای همیشه از این جهان حذف میشود چه اتفاقی میافتد؟ آیا دیگران او را فراموش خواهند کرد؟
این داستان، روایتی از گذار شخصیتی دو انسان معمولی است که مجبور به انجام کاری غیرعادی می شوند. آن ها با پشت سرگذاشتن مسیر دورنی و بیرونی دشواری باید زمین را از حمله ی بیگانگان نجات دهند.