بلندیهای بادگیر روایت عشق است و انتقام، با شخصیتهایی که آمیزهی لطافت و خشونتاند، مهر و کین، امید و بیم...، در مکانی که آن هم آمیزهای است از گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، تابستان طراوتبخش و زمستان اندوهبار. آیا خفتههای این خاک آرام خوابزدههایی بیقرارند؟امیلی برونته با همین داستان شورانگیز به بلندیهای ادبیات صعود کرده است.بلندیهای بادگیر اولین و تنها رمان امیلی برونته است. ویژگی متمایزکنندهی این رمان در زمان انتشارش لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن، عدم توضیح از نویسنده و ساختار غیرمعمولش بود. این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکلدار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است و اینکه این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی میکشاند.داستان از جایی آغاز میشود که آقای لاکوود عمارت تراشکراس گرینج را اجاره میکند تا یک سالی را به دور از هیاهوی شهری سپری کند. اما موقعی که برای ملاقات صاحبخانهاش، آقای هیث کلیف، به عمارت واترینگ هایتز میرود، زندگی این مرد مرموز و عبوس و دیگر اهالی کجخلق آن خانه برایش جذاب میشود و در پی حوادثی که آنجا برایش اتفاق میافتد، بعد از بازگشت به خانه از خدمتکار خود، نلی دین، تقاضا میکند سرگذشت هیث کلیف و دیگر افراد ساکن در واترینگ هایتز را برایش شرح دهد.