چه می شود اگر مهم ترین داستانها آنهایی باشند که همواره «ثانوی» به شمار آورده ایم؟ در پس کوچه های غبار گرفته تاریخ و در میان شنهایی که خاطرات را در خود دفن می کنند.
یک چشمم مدام به نقشه اسرائیلی بازشده بر صندلی کناری است چون میترسم لابهلای مناظر گم شوم، مناظری که با دیدن این همه تغییراتشان به شدت با آنها احساس بیگانگی دارم.
رمانی پر از احساس است که مخاطب را به عمق وجود دختری بینام و درک او از کشوری درگیر جنگ میبرد؛ دختری که چون بینام است میتوان او را تمام زنان و دختران سرزمینهای درگیر جنگ دانست و شاید حتی خود سرزمین.