عقربههای ساعت روی دوازده مماس میشوند، سگی پارس میکند تلفن زنگ میخورد و پارسا سپهری گوشی را برمیدارد. زن آن سوی خط گلایه میکند که چرا او مهمانی شب قبل را زود ترک کرده است.
داستان «تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت» نوشتهای است از یک نویسنده که به دعوت زن سابق خود، رهسپار یک جلسه در یکی از شهرهای شمالی ایران میشود تا بخش هایی از آخرین رمان خود را به او بخواند.