سیامک گلشیری چه در رمانهایش و چه در داستانهای کوتاهش، نشان داده است که ذائقه مخاطب را میشناسد و روایت را به گونهای تعریف میکند که مخاطب با آن همراه شود. او معمولا از عنصر تعلیق کمک میگیرد تا حس کنجکاوی خواننده را تحریک کند و او را تا پایان داستان نگاه دارد.لیلیومهای زرد، پارک چیتگر، هتل گچسر، شبی در مه. همهش پنج دقیقه فرقشه، مرد سیاهپوش، قرار ملاقات و... نام برخی از داستانهای مجموعۀ «میدان ونک، یازده و پنح دقیقه» هستند. بیشتر داستانها دیالوگمحور هستند و همین امر، خواندن داستانها را برای خیلیها، بخصوص آنان که به نمایشنامهخوانی علاقهمندند، دلپذیر میکند. در برخی داستانها، خواننده با خلا و تنهایی عاطفی شخصیت روبه روست، در برخی دیگر با بحران و اختلاف و درگیری بین دو زوج و در پارهای از داستانها هم با یک جنایت و راز و رمزی که در پس آن نهفته است. گلشیری پیش از این نیز، در برخی رمانها و کارهای دیگرش نشان داده است که از پس ژانر وحشت یا جنایی برمیآید و میتواند موقعیت تعلیقآمیز و دلهرهآور خلق کند. او در به تصویر کشیدن بحران و ایجاد حس نگرانی و ترس در مخاطب توانمند است. و از همین تواناییاش در خلق پارهای از داستانهای «میدان ونک، یازده و پنج دقیقه» نیز استفاده کرده است.