نمایشنامۀ سالومه را اسکار وایلد در سال ۱۸۹۳ نوشت و این اثر نخستینبار در فرانسه منتشر شد. یک سال بعد آلفرد داگلس این اثر را به انگلیسی ترجمه کرد و سارا برنارد هنرپیشۀ سرشناس آن دوران میخواست این نمایشنامه را به صحنه ببرد، اما دربار انگلستان به بهانۀ اینکه در این نمایشنامه شخصیتهای کتاب مقدس حضور دارند و قانون چنین چیزی را منع کرده، از اجرای آن جلوگیری کرد.
ماجرای نمایشنامه از روایتهای عهد جدید است. قصۀ کتاب براساس انجیل مرقس اینطور روایت میشود: «هیرودیس یحیی را گرفتار نموده، او را در زندان بست، بخاطر هیرود یا زن برادرش فلیپس که او رابه نکاح خویش درآورده بود. از آن جهت که یحیی به هیرودیس گفته بود نگاه داشتن زن برادرت بر تو روا نیست. پس هیرودیا از او کینه داشته میخواست او را به قتل برساند. هیرودیس در روز میلاد خود روسای جلیل را ضیافت نمود. دختر هیرودیاس به مجلس درآمده رقص کرده. پادشاه بدان دختر گفت که آنچه خواهی از من بطلب تا به تو بدهم. گفت میخواهم سر یحیی را در طبقی به من عنایت کنی. پادشاه جلادی فرستاد، فرمود تا سرش را بیاورند. او به زندان رفته و سر از تن جدا ساخته و بر طبقی آوردند.»
در روایت اسکار وایلد انگیزۀ سالومه در طلب سر یحیی، عشق پر شور و شر او به این پیامبر است که ناکام مانده و در عوض نوازش، دشنام و نفرین شنیده است. در واقع جوهر تراژیک این نمایشنامه همین عشق و کینخواهی هولناک است.