رمان «نوهی آقای لین» داستان نیست، افسانه هم نیست، شعری است بلند و روان در کمال سادگی و در نهایت زیبایی. به زیبایی و درخشندگی آب زلالی که از چشمهای کوچک در دل کوه روان میشود و زمزمهکنان به سوی دشت میرود، بیهیچ شتابی بیهیچ سر و صدایی؛ مگر زمزمهای دلنواز و آرامشبخش.
کویر، روایتی عاشقانه از دلهای تب کرده و دستان داغ از حضور هنر، عشق، دوستی ... حوا شدگانی که از بهشت گذشتند و قدم به جهنمِ سبز شدهی دنیایشان گذاشتند. کویر حکایتی از هشت جوانِ به عشق زدهی دلداده که هرکدام به تنهایی سخنی به درازای تاریخ عاشقی دارند. از خاک سوخته در تبِ کویر سر بر آوردند و قرار گذاشتند به جاودانگی ... کویر راوی آدمکهای برخاسته از خاک است.